امام سجاد (علیهالسلام) و ایرانیان
ابومحمد علی بن الحسین ملقب به سجاد و زینالعابدین در روز پنجشنبه یا جمعه در پنجم شعبان سال 138 هجری در مدینه منوره از شهربانو متولد شد و در روز پنجشنبه 25 محرم سال 95 هجری در همان شهر به دستور ولید بن عبدالملک یا هشام بن عبدالملک اموی مسموم شد و به شهادت رسید و در بقیع کنار مرقد مطهر عمویش امام مجتبی (علیهالسلام) به خاک سپرده شد. مدت عمر آن حضرت 57 سال و مدت امامتش حدود 35 سال بود. آن حضرت دو سال از دوران خلافت جدش امام علی (علیهالسلام) را درک کرده بود. (1)
در پی شهادت جانسوز امام حسین (علیهالسلام)، فرزندش علی بن الحسین در شرایطی امامت و هدایت جامعه را عهدهدار شد که هرگونه حرکت و قیام مسلحانهی امام پیامدهای ناگواری برای خود و شیعیان داشت و حفظ طرفداران اندک برای آینده ضروری بود؛ از این رو آن حضرت شیوههای دیگری برای هدایت و رهبری شیعیان به کار گرفت.
آن حضرت امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و در زمانی دشوار عهدهدار شد. (2) و یاران امام به غایت اندک بودند. امام سجاد (علیهالسلام) میفرمود دوستداران واقعی آنان در مکه و مدینه به بیست نفر نمیرسند؛ (3) در حالی که در عراق افراد بیشتری وجود داشتند که به ائمه (علیهمالسلام) علاقهمند بودند و برخی از آنان ایرانی تبار و از موالی بودند.
به مرور با گذشت زمان، امام سجاد (علیهالسلام)، تنها بازمانده امام حسین (علیهالسلام) بزرگ خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شناخته شد و عواطف و توجهات به سوی او روانه شد و این توجه پس از او به فرزندش امام باقر (علیهالسلام) معطوف شد و بدین ترتیب، تشیع امامی شکل گرفت.
امام سجاد در طول امامت 34 ساله (4) خود میراث عظیمی برای تشیع باقی گذاشت و شیعه را از یکی از سختترین دورانهای حیات خویش عبور داد. (5)
برخی ایرانیان از نقاط محتلف با امام مرتبط بودند، افرادی از خراسان و کابل همچون ابوخالد کابلی (کنگر یا وردان) به حوزه علمی امام آمدند و از خوان گسترده علمی آن حضرت سود بردند و به افتخار شاگردی و مصاحبت وی دست یافتند. ابوخالد نخست از طرفداران محمد ابن حنفیه و کیسانی مذهب بود؛ ولی با راهنمایی یحیی بن ام طویل خدمت آن حضرت رسید و شیفته وی گردید (6) و جزو پنج نفر شیعیان نخستین امام شد. (7)
از دیگر مسائل مرتبط با ایران در این دوره میتوان به هجرت برخی از محبان اهل بیت (علیهمالسلام) از عراق به ایران اشاره کرد، چنان که بر اثر فشارهای امویان و کارگزارانشان، عدهای از اشعریها از کوفه به ایران مهاجرت کردند و به تدریج تشیع را گسترش دادند. هجرت آنان به قم در زمان امام سجاد (علیهالسلام) و در سال 85 هجری صورت گرفت. (8) هر چند تشیع آنان در عصر این امام کاملاً روشن نیست، با توجه به ارتباط تنگاتنگ آنان با ائمهی بعدی، تردیدی در شیعه بودن اشعریان نمیتوان داشت، چنان که قم به شکل نخستین کانون و پایگاه تشیع در ایران در آمد و این مذهب به شهرهای مجاور نیز سرایت کرد. خلاصه آنکه هجرت اشعریان به قم سرآغازی برای مناسبات امامان بعدی با ایرانیان شد.
به جز اشعریان، کسان دیگری نیز از ایران با امام زینالعابدین (علیهالسلام) در ارتباط بودند که اینان همگی تبار خالص ایرانی ندارند؛ اما به دلیل سکونت آبا و اجدادشان در شهرهای ایران، ایرانی به حساب میآیند. از این افراد میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
ثابت بن هرمز بن عمرو بن ابیمقدام فارسی از موالی بنیعجل از بکر بن وائل و از راویان مشهور است. وی از جمله راویان حدیث امام چهارم بود. منابع درباره وثاقت او اختلاف دارند. (9) ابوالقاسم ضحاک بن مزاحم خراسانی بلخی (م 102 ق) را که از تابعین و مفسران مشهور است، جزو شاگردان امام سجاد (علیهالسلام) دانستهاند. (10)
وی مدتی در بلخ سکونت داشت و گفته شده امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) را دیده و از آن حضرت روایت نقل کرده است؛ اما مشهور آن است که با امام سجاد (علیهالسلام) ارتباط داشته و از یاران او بوده است. (11)
طاووس یمانی بن کیسان (خولان، حمیری، همدانی) (12) که برخی او را ایرانی الاصل میدانند، از شاگردان و اصحاب آن حضرت و از مفسران برجسته بود. (13) وی از راویان حدیث غدیر است. (14) طاووس در سفر حج، امام را روی زانو نشاند. (15) همو نقل کرده است که امام سجاد را در کنار کعبه و در حجر اسماعیل مشاهده کرد که در سجود خود دعای: عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک، فقیرک بفنائک، سائلک بفنائک را زمزمه میکرد. (16) از دیگر ایرانیان مرتبط با امام سجاد میتوان به افراد زیر اشاره کرد:
اسحاق بن یسار مدنی، (17) حبیب بن معلی (علی) سجستانی، (18) صالح بن کیسان، (19) عمران بن میثم تمار، (20) قاسم بن عوف شیبانی (21) (از اهل استرباد، قریه خوارزم)، اسماعیل بن عبدالرحمن (22) (که افرادی چون شعبی وی را به سبب پیروی از مکتب اهل بیت و گرایش به شیعه مردود دانستهاند)، (23) ابوسلیمان یحیی بن یعمر عدوانی (متولد اهواز و ساکن بصره که اصالتاً ایرانی و شیعه بود). (24) گویند او نخستین کسی است که قرآن را نقطهگذاری کرد. (25) سلمه بن دینار مدنی نیز از کسانی است که با امام ارتباط داشت. (26) همچنین حسن بصری از دیگر ایرانیانی است که امام وی را در حین موعظه مردم در منی، اندرز داد. (27)
برخی عاصم بن ابیالنجود اسدی را نیز از یاران امام سجاد دانستهاند. او از اولاد ایرانیانی دانسته شده که خسرو انوشیروان آنان را به یمن فرستاد. نام پدرش را کثیر بن عمرو بن عبدالله بن زادان بن فیروزان بن هرمز ثبت کردهاند. (28) عاصم قرآن را بر ابوعبدالرحمن سلمی و وی بر امام علی (علیهالسلام) قرائت میکرد؛ البته به لحاظ سنی بعید به نظر میرسد که او از یاران امام سجاد (علیهالسلام) باشد. زمان درگذشت عاصم را سال 127 هجری گزارش کردهاند. (29)
شاید بیشتر یاران امام را بتوان موالی دانست. آنان به امام علاقه شدیدی داشتند، به گونهای که وقتی یک نفر به آن حضرت ناسزا گفت، موالی بر او هجوم آوردند؛ ولی امام مانع شد. (30)
برخی به اشتباه حسن و حسین فرزندان سعید اهوازی، و احمد فرزند حسین بن سعید را از موالیان امام سجاد (علیهالسلام) دانستهاند؛ اما در بعضی منابع تصریح شده که حسین بن سعید از معاصران امام رضا تا امام هادی (علیهالسلام) بود. حسین و برادرش حسن، هر دو در علم و فقه از سرآمدان عصر خود بودند. حسین سرانجام در قم درگذشت. مؤلف کتاب الحدود هموست. (31)
بنابر نقلی یکی از شیعیان بلخ پس از انجام مراسم حج، به مدینه نزد امام سجاد (علیهالسلام) رفت و ضمن تقدیم هدایایی به آن حضرت از تکالیف و امور دینی پرسشهایی کرد. (32)
از دیگر مطالب در دوره امامت امام سجاد (علیهالسلام)، روابط صمیمی و گرم متقابل مختار و ایرانیان است که آثار و نتایجی داشت که بازتاب آن همراهی و همدلی و گرایش ایرانیان به خاندان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و دشمنی سرسخت آنان با بنیامیه بود و بر گسترش تشیع در میان ایرانیان تأثیر گذاشت و آنان را هوادار اهل بیت (علیهمالسلام) کرد.
از برنامههای اجتماعی مختار، دفاع از محرومان و ایرانیان بود؛ از این رو آنان بیشتر سپاه مختار را تشکیل میدادند. از شش هزار نفری که با وی در قصر کوفه متحصن بودند، 5300 نفرشان ایرانی بودند که به دست مصعب بن زبیر قتلعام شدند. (33) مختار ایرانیان را بزرگ میداشت و همین سبب شد ایرانیان اموال فراوانی از عراق، ری، اصفهان و آذربایجان برای او ارسال کنند. (34)
پینوشتها
1. ر.ک: محمد بن محمد مفید؛ الارشاد؛ ج 2، ص 137. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج 1، ص 468. یدالله مقدسی؛ بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان (علیهمالسلام)؛ ص 323-348.
2. علی بن حسین مسعودی؛ اثبات الوصیه؛ ص 167.
3. ابن ابیالحدید؛ شرح نهجالبلاغه؛ ج 4، ص 103.
4. محمد بن محمد مفید؛ الارشاد؛ ج 2، ص 137.
5. رسول جعفریان؛ حیات فکری سیاسی امامان شیعه؛ ص 265.
6. محمد بن جریر طبری؛ دلائل الامامه؛ ص 92.
7. ر.ک: محمد بن عمر کشی؛ اختیار معرفة الرجال؛ ص 115.
8. تاریخ قم داستان آمدن اشعریان به قم را از احمد بن عبدالله برقی، و سمعانی از تاریخ اخسیتکی نقل کرده است. جای تعجب است که این مطلب در کتابهای تاریخ الأمم و الملوک طبری و الکامل فی التاریخ ابن اثیر که گاهی به ذکر مطالب خیلی جزئی هم پرداختهاند، نیامده است (علی اصغر فقهی؛ تاریخ مذهبی قم؛ ص 16).
9. ر.ک: باقر شریف قرشی؛ حیاة الامام السجاد؛ ج 2، ص 276. عزیزالله عطاردی؛ مسند الامام الشهید؛ ج 3، ص 387.
10. محمد بن حسن طوسی؛ رجال؛ ص 116.
11. همان، ص 94. جمالالدین مزی؛ تهذیب الکمال؛ ج 13، ص 291.
12. ابن حجر عسقلانی؛ تهذیب التهذیب؛ ج 5، ص 8.
13. ر.ک: محمد بن محمد مفید؛ الارشاد؛ ج 2، ص 143. ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب؛ ج 4، صص 151 و 177. محمد بن عبدالکریم شهرستانی؛ الملل و النحل؛ ج 1، ص 190. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 26، ص 82.
14. عبدالحسین امینی؛ الغدیر؛ ج 1، ص 66.
15. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 46، ص 82.
16. فضل بن حسن طبرسی؛ إعلام الوری؛ ج 1، ص 487.
17. محمد بن حسن طوسی؛ رجال؛ ص ؟؟. حیاة الامام زینالعابدین؛ ج 2، ص 277.
18. محمد بن عمرکشی؛ اختیار معرفة الرجال؛ ص 307. محمد بن حسن طوسی؛ رجال؛ ص 113. سید محسن امین عاملی؛ اعیان الشیعه؛ ج 4، ص 556.
19. عزیزالله عطاردی؛ مسند الامام الشهید؛ ج 3، ص 363.
20. باقر شریف قرشی؛ حیاة الامام السجاد؛ ج 2، ص 314.
21. محمد بن خالد برقی؛ طبقات الرجال؛ ص 46. محمد بن حسن طوسی؛ رجال؛ ص 119.
22. محمد بن حسن طوسی؛ رجال؛ ص 161.
23. محمد بن احمد ذهبی؛ میزان الاعتدال؛ ج 1، ص 336.
24. احمد بن محمد بن خلکان؛ وفیات الاعیان؛ ج 72، ص 226. فضل بن حسن طبرسی؛ الاعلام؛ ج 8، ص 177.
25. محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری؛ ج 7، ص 48. حسن صدر؛ تأسیس الشیعه؛ ص 65.
26. محمد بن حسن طوسی؛ رجال؛ ص 91. ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب؛ ج 4، ص 82.
27. احمد بن علی طبرسی؛ الاحتجاج؛ ص 312-313.
28. ابن جزری؛ غایه النهایه فی طبقات القراء؛ ج 1، ص 444.
29. ر.ک: ابن طلحه شافعی؛ مطالب السئول؛ ص 119.
30. علی بن عیسی اربلی؛ کشف الغمه؛ ج 2، ص 101.
31. ر.ک: آقابزرگ تهرانی؛ الذریعه؛ ج 6، ص 296. هاشم معروف الحسنی؛ سیرة الائمه الاثنی عشر (علیهمالسلام)؛ ج 3، ص 499. عزیزالله عطاردی؛ مسند الامام الصادق؛ ج 22، ص 201.
32. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 46، ص 47.
33. محمد بن جریر طبری؛ تاریخ الأمم و الملوک؛ ج 4، ص 577.
34. احمد بن أبیداوود دینوری؛ الاخبار الطوال؛ ص 343.
سامانی، سیدمحمود؛ (1393)، مناسبات اهل بیت (علیهمالسلام)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}